هنگامي كه يك پروژه تحت عنوان ((علوم طبيعي)) در دانشكده بازرگاني هاروارد، درحال اجرا بود، مدير اين پروژه، جو آن انريكوئز، به شيوه اي عميق و مفصل جهات و ويژگيهاي مالي و انساني برخي دستاوردها و پيشرفتها را مورد تحقيق و بررسي قرارداد و با روشي كه در پيش گرفت، در اين زمينه تحول اساسي ايجاد كرد، مواردي كه انريكوئز مورد بررسي و توجه قرارداده بود توفيقات دستاوردهايي مثل مديريت از راه دور يك مغازه، يك كارخانه و يا يك شركت توليدي بودند. اما بالاتر از آن وي به روش ديگري در اين زمينه انديشيد و توجه كرد.
او اظهارات دو تن از انديشمندان علوم طبيعي به اسامي رابرت فليشمن و گريك ونتر را به ياد آورد كه اولين تصوير ژنتيكي از يك موجود زنده را تهيه كرده بودند. انريكوئز از همين روش علمي براي پاسخ گفتن به يك سري پرسش سود جست كه مردم عادي توان مطرح كردن و پرسيدن آنها را نيز ندارند.
قابل ذكر است يكي از سئوالاتي كه رابرت اوون به آن توجه كرده بود اين بود كه: ((چگونه ميتوان منابع انساني و دارائيهاي يك واحد توليدي را به بهترين صورت ممكن كنترل نمود؟)).
در حال حاضر مردم متوجه شدهاند آنچه كه انريكوئز در كتاب خود به آن اشاره كرده، يعني ((كنترل مستقيم و ارادي تكامل موجودات و بكارگيري اين نظريه در هر نقطه از جهان)) چه معنا و مفهومي دارد؟
اين موضوع به نوبه خود دستاورد بزرگي محسوب ميشد. در اينجا اين پرسش مطرح ميشود كه ((آيا مديريت بعنوان بك حرفه قادر خواهد بود از اين دستاورد بزرگ بهره ببرد؟)) البته پاسخ اين پرسش به خوبي مشخص و معلوم نيست. آنچه كه واضح و آشكار است اين است كه مديران امروزي جامعه بايستي تا آن حد قابليت و صلاحيت علمي و عملي داشته باشند كه بتوانند هم به سئوالات امروز و هم به سئوالات ديروز پاسخ بگويند. گردآوري آثار دهها نفر كه مديريت در قرن گذشته را مورد تحقيق و پژوهش قرار دادهاند از جمله اقدامات آندره گابور است.
از ميان افرادي كه گابور به نام و آثار آنها پرداخته بايستي به دبليو ادوارد دمينگ ، چسته برنارد و آبراهام ماسلو اشاره كرد. آندره گابور اينطور نتيجه گيري ميكند كه مديريت فردا بايستي براي پرسش اوون پاسخي در خور بيابد. گابور در اين ارتباط بيان ميكند: (( منشا و ريشه تضاد در ميان شيوههاي علمي و انساني در دو تصوير متقاوت است؛ سازمانهاي تجاري و اهداف آنها در جامعه))
گابور در توضيح اين نكته اضافه ميكند ؛ ((ممكن است از يك سو به عنوان نهادي در قبال دموكراسي تلقي شود كه مسئوليت سنگيني براي اجراي قوانين و حفظ كاركنان و مشتريهايش در بردارد. از سوي ديگر يك نگرش عملياتيتر وجود دارد و آن اينكه سهامداران تنها افرادي هستند كه اهداف و سود را تعيين ميكنند)).
در حال حاضر فنآوري به توانمندي مديريت براي تصميمگيري د رخصوص آنچه كه بايد انجام دهد و آنچه كه بايد ياد بگيرد ياري ميرسانده در اين حال افراد زيادي عقيده داشتند كه زندگي و كارو كسب قابل مديريت نيست.
اوون از اين بابت اظهار ناراحتي و نگراني ميكرد كه مبادا قدرت فنآوري بر منابع انساني مسلط شود. از سوي ديگر مينگ از آن ميترسيد كه تفكر انسان درباره موضوعاتي همچون كيفيت، برتواناييهاي فن آوري تحويل كالا برتري پيدا كند.
امروزه برخي از آن بيمناك هستند كه تلاش براي سود آوري ، از قدرت تكنولوژي و منابع انساني سبقت بجويد. در اين باره قابل ذكر است كه حتي انديشمنداني مثل چارلز هنري كه خود را نسبت به سرمايه داري بيعلاقه نشان ميدهند ، وقتي درباره شركتهاي بزرگ از يك سو و افراد و گروههاي كوچك از سوي ديگر كه به ترتيب از آنها با عنوان فيلها و موشها ياد ميشود، صحبت به ميان ميآورد اينطور نتيجهگيري ميكند: (( بعضي افراد فكر ميكنند كه امروزه شركتهاي بزرگ، ثروتمندتر و قدرتمندتر از بسياري شركتهاي ملي هستند، مردم احساس ميكنند كه اين فيلها خارج از كنترل هستند)).
با اين حساب ميتوان اينطور عنوان نمود كه صدها سال بحث و بررسي درباره مديريت صحيح اساساً بدون ارزش بوده است. به بيان ديگر انبوه مقالههاي مديريتي، تئوريهاي مديريتي، گروههاي مديريتي و راهحلهاي مديريتي هيچ يك قادر نبودهاند هيچ نقش سازندهاي در جامعه داشته باشند و منشاء تحول و ترقي بشوند.
مطالعه درباره مديريت كه در طول قرنها به عنوان يك رشته مورد پذيرش و توجه بوده است همواره به عنوان اساس و مبنايي براي آزمون اين موضوع مورد استفاده قرار گرفته كه ما چگونه ميتوانيم هم در بعد فردي و هم در بعد اجتماعي كار كنيم.
براين اساس تفكر مديريت ، روشي جديد براي بهره گرفتن از منابع انساني به حساب ميآيد. كتاب((دستورالعمل الزامي مديران)) نوشته تيم هيندل و رابرت هلر بر اين نكته تصريح و تأكيد دارد كه ؛ درك كامل آنچه كه باعث ميشود مردم درست كار كنند و نيز درك مسائلي كه ممكن است بر عملكرد افراد در محيط كار اثر بگذارند ، براي هر مديري الزامي است. مدير بايستي براي حل مسائل از طيف گسترده اي از مهارتهاي فردي و حرفهاي استفاده نمايد)).
روش مديريتي هم علمي است و هم فني. بهترين روش براي بهرهگيري از نيروي ذهني افراد و بهترين سرمايه براي استفاده از فنآوريهاي نوين به منظور ايجاد تحول در رويه و رفتار افراد از طريق شكلگيري مفاهيم همه چيز در اين جهان است.
حوزه هايي همچون اطلاعات ،پشتيباني ، حسابداري، فرهنگ سازماني ، فروش،سياستهاي اجتماعي و تحقيق و توسعه در زمره حوزه هايي هستند كه ميتوانند در قالب مديريت قرارداده شوند. همواره پرسشهاي بسيار مهمي در اين زمينه مطرح ميشوند و اين روال از ابتدا وجود داشته و همچنان وجود خواهد داشت.
بر اين اساس هنگامي كه اسامي تعداد زيادي از انديشمندان حوزه مديريت در يك كتاب آورده ميشود، چاره كار تنها اين است كه اجماع نظرها و صورت بگيرد. دانش مديريت كه حوزه نبرد عقيد ايدههاست، مثل هر دانش ديگري به طور مرتب رو به تكامل و توسعه است.
متفكران و متخصصان مديريت فقط زماني با ديگران به توفق ميرسند كه نظرات و عقايد مشتركي درباره نحوه استفاده از فنآوريها، نحوه برقراري بهترين نوع تكامل بين انسان و ماشين آلات و نحوه تركيب اين عوامل براي دستيابي به ثروت داشته باشند.
مطلب مهم اينجاست كه شركتها به دليل برنامهريزي استراتژيك خود به موفقيت نميرسند بلكه توفيق آنها در اجراي استراتژيك تدابير، ميزان جذب مشتري و سرمايهگذار خواهد بود؛ اين توفيق و دستاورد تأثير به سزايي در نحوه مديريت آينده ميتواند داشته باشد.
هنوز سئوالات و ابهامات فراواني درباره مديريت باقي مانده يا اساساً طرح نشدهاند و يا طرح شده اما پاسخي به آنها داده نشده است. بزرگترين مناظرات و بحثها درباره نحوه مديريت و كسب و كار ما هنوز به قوت خود باقي است. حتي بيشترين اطلاعات و دانستنيهايي كه درباره مديريت گردآوري و فراهم شده است تنها بخشي اندكي از آن چيزي است كه دانشجويان و دانشمندان حوزه مديريت به آن دست پيدا كرده اند، و هنوز هم براي يافتن شيوههاي جديد و نوين مديريتي و مديران جديد تلاش، زحمت و كار بسيار لازم است.
دانش و فن مديريت و نيز منابع انساني دوران طولاني و درازي را در كنار هم به سر بردهاند و با هم راه آمدهاند. ما با سرعت بيشتر و بهتري به مسافرت ميرويم، راحتتر از گذشته با يكديگر ارتباط برقرار ميكنيم، در سطح كلان و جهاني خريد ميكنيم و به سرعت برحجم دانستهها و آموختههايمان ميافزائيم.