يك كارشناس مسائل مديريتي ميگويد: «از آنجا كه فرهنگ امروزي تعريفي جهاني دارد، تنها كاري كه يك مدير قادر به انجام آن است، طراحي دوباره تلاشها و فعاليتها است». فونز توپراس ميافزايد: «وقتي كه مردم به زبان انگليسي تكلم ميكنند دليل اين نيست كه فكر كنيم آنها مثل هم فكر ميكنند».
او يادآور ميشود: «يك نفر مدير كه در عرصه بينالمللي فعاليت ميكند بايد به دنبال چيزهايي به مراتب گستردهتر از گوناگوني فرهنگها باشد.»
توپراس تأكيد ميكند: «چنين شخصي بايد به تفاوتهاي فرهنگي احترام بگذارد و از فرصتهايي كه هر يك از اين فرهنگها در اختيار او قرار ميدهد به منظور برطرف ساختن بحرانهاي ناشي از تفاوتهاي فرهنگي بهره ببرد.»
قريب دويست سال از دوره رابرت اوون ميگذرد. در اين لحظه بايست پرسيد چگونه ميتوان براي مديريت مدرن تفكيك قائل بود، اين پرسش از آن رو اهميت دارد كه در حال حاضر كتابهايي كه در زمينه مديريت منتشر ميشوند و پرفروش هستند. بيشتر به آن دسته از مسائل روز ميپردازند كه در آنها بانكهاي اطلاعاتي و فنآوريها نقش موثري در مديريت سازمانها دارند و حرف اول را ميزنند. از ديگر سو اين كتابها از سازمانهايي صحبت به ميان ميآورند كه در اداره جزئيترين و بديهيترين امور خود ناتوان هستند.
يك فعال اقتصادي كه تا به حال دو عنوان كتاب در زمينههاي تجارت و مديريت به رشته تحرير درآورده است ميگويد: «امروزه مديريت يعني اين كه مقابل كامپيوتر بنشيني و ميليونها دلار از ژاپن به نيويورك انتقال بدهي.»
آنيت روديك كه خود بنيانگذار فروشگاههاي زنجيرهاي «باري» است ميافزايد: «ديدگاه تازه درباره مديريت اين است كه تنها افراد مسئول قادر هستند زمام امور را در كف بگيرند». يك فيلسوف اجتماعي كه در عين حال متخصص علم مديريت نيز، هست از دريچه فيزيك نوين به مديريت مينگرد.
مارگارت ويتلي در كتاب «رهبري و علم نوين» مينويسد: «چنانچه ده سال آينده روش مديريت كسب و كارمان را دگرگون نكنيم خواهيم مرد» وي معتقد است مديريت علمي به مرحلهاي رسيده كه وينسلو تيلور نميتوانست تصور كند.
ويتلي عميقا به اين باور رسيده كه امروزه مديريت همهگير شده است. نظرات و ديدگاههاي مارگارت ويتلي به گونهاي است كه بسياري از انديشمندان، محققان و نويسندگان حوزه مديريت و نيز افرادي كه در عرصه عمل به مديريت ميپردازند با ديدگاههاي او موافق هستند.
رني موبورن و جان كيم در خصوص معضلات و چالشهاي مديريت استراتژيك در اقتصاد نوين تحقيق ميكنند. آنها عقيده دارند در عرصه مديريت تنها زماني پيشرفت حاصل خواهد شد كه سيكل منصفانهاي در مورد مديريت در دنياي امروز پشت سرگذاشته شود.
اين دو ميگويند بايستي در روشها و شيوههاي كاري دگرگونيهاي اساسي به وجود بيايد و اين مهم بدون وجود كساني كه به همكاري در شرايط جديد تمايل دارند و نيز از سابقه، تجربه و تبحر كافي در مورد انجام كار در يك موسسه برخوردار هستند، قابل اجرا نيست.
رابرت ساتون و جفري قفر استادان دانشگاه استنفورد بودند آنها با ديد عميقتري به مسائل سازمانها نگاه ميكردند و به اين نكته پي برده بودند كه هر چند مديران شركتهاي بزرگ مغرورانه ادعا ميكنند كه سازمانهايي با قدرت يادگيري مطلوب هستند، اما تعدادي از سازمانها وجود دارند كه وضعيتي كاملا متفاوت دارند.
آن دو مشتركا كتابي با نام «دانستن رفع يك شكاف» را نوشته و منتشر كردند.
در اين كتاب اولين جملهاي كه به چشم ميآيد و خواننده را متوجه ميكند بيانگر روش و شيوه نوين مديريت است و از اتفاق عمدهاي كه قرار است در عرصه مديريت واقع شود خبر ميدهد: «ما اين كتاب را نوشتيم، زيرا ميخواستيم بدانيم چگونه است كه عده زيادي از مديران اطلاعات گسترده و فراواني درباره عملكرد سازماني، نحوه رسيدن به آن عملكرد سازماني و در خصوص سختكوشي دارند ولي با اين حال سازمانهايي كه تحت مديريت چنين مديراني اداره ميشوند بازده و كارايي مثبتي ندارند». ن
كتهاي كه در اين وضعيت به ذهن ميآيد آن است كه ظاهرا اين قبيل مديران با نقطه نظرات و عقايد داگلاس مك گريگور استاد رشته مديريت كه در كتاب «بعد انساني شركتها در دهه ۱۹۶۰» منتشر شده آشنا نيستند. د
ر حدود ۴۰ سال پيش از آن كه ففروساتون در مورد مديريت دست به تحقيق بزنند مك گريكور به اين نتيجه رسيده بود كه: «موجها در حال رفتن و آمدن هستند، واقعيت اساسي در مورد انسانها اين است كه آنها قادر هستند به صورت رو در رو و به صورت دستهجمعي با يكديگر كار كنند تا آنجا كه توانايي آنها از سوي ديگران مورد قبول واقع شود». وي ميگويد: «تنها و تنها در اين شرايط است كه مديريت متوجه ميشود منابع انساني خود را تا چه اندازه مورد غفلت قرار داده است.»
از ميان ابزارهاي و نيروهاي تكنولوژي، اينترنت و پست الكترونيكي دو ابزاري هستند كه حرفه و كار مديران را دچار تحول و دگرگوني ساختهاند. در اين ميان اين دغدغه و نگراني وجود دارد كه كاركنان مجازي را كه در خانهها كار ميكنند چگونه ميتوان مديريت نمود كه آيا آنها واقعا كار ميكنند يا خير؟ يا به چه ترتيب ميتوان افرادي را گزينش و مشخص كرد كه به حجم وسيعي از اطلاعات دسترسي داشته باشند.
اما فنآوري به ابزار و قدرتي تبديل شده كه رابرت اوون پيشتر، يعني در سال ۱۸۱۳ از آن خبر داده و در حقيقت درمورد آن پيشبيني كرده بود.
همانطور كه در قسمتهاي قبلي متذكر شديم اوون در عصر خود به صورت همزمان در مورد ۳ موضوع افراد، سود و فنآوري اعلام نظر كرده بود.