با ما همراه باشید

مدیریت

روابط عمومی

منتشر شده

در

نقش کسب و کار، برند - مدیریت، تبلیغات، چاپ دیجیتال چاپ و تبلیغات آنلاین صنعت چاپ

روابط عمومي در هر سازماني به عنوان پيشاني تماس آن سازمان با ساير مراجع و سازمانهاي بيروني محسوب ميشود و در نتيجه مهمترين بازخورد از رفتار درون سازماني و فرآيند اقدامات صورت گرفته در هر سازماني از طريق همين بخش به مخاطب بيروني و چشمهاي ناظر، انعکاس داده ميشود. بنابراين اهميت جايگاه اين بخش و استفاده از تمامي ظرفيتهاي قابل بهرهبرداري در راه ارائه تصويري مطلوب از درون هر مجموعه منوط به داشتن روابط عمومي قوي و متناسب با فعاليت و مديريت روز هر سازماني است که البته در راه ارتقا به چنين سطحي مشکلاتي نيز وجود دارد.

دست اندرکاران روابط عمومي عموما از اينكه آن گونه كه بايد و شايد در سازمانهايي كه خدمت ميكنند، به موضوع روابط عمومي توجه نميشود و آن طور كه بايد و شايد مورد عنايت مديريت و مديران قرار نميگيرند و حتي پرسنل سازمان توجهي به آنها ندارند و آن طور كه لازم است امكانات در اختيارشان قرار نميگيرد گلايه دارند. معمولا از روابط عمومي در درون سازمان انتظار دارند كه به هر مناسبت يك پلاكارد خوب بزند، يك چراغاني خوب بكند، يك مراسم جشن خوب برگزار كند، يك نشريه خوب در بياورد، يك آگهي خوب از تلويزيون پخش كند و يا كارهاي ديگري در همين رديف كه عمدتا به عنوان كارهاي روزمره روابط عمومي محسوب ميشود، اما آيا به واقع اينها فعاليتهاي روابط عمومي است، آيا به واقع روابط عمومي بايد خوب نشريه در بياورد؟

خوب بتواند فيلم درست كند يا خوب بتواند مراسم برگزار كند و عمدتا در غالب كارهاي تشريفاتي، تبليغاتي، انتشاراتي و حتي نظرسنجي يك سري فعاليتهايي انجام بدهد يا اينكه انتظارات ديگري از روابط عمومي ميرود و بايد جايگاه ديگري براي روابط عمومي قايل شد؟

در يک نگاه روابط عمومي را به عنوان يك پيمانكار نگاه ميکنند. مطمئنا شما هر چقدر يك فيلم خوب درست كنيد، نميتوانيد از يک کارگردان يا تهيه کننده كه كارشان به صورت شبانه روزي توليد فيلم است، بهتر فيلم توليد كنيد. هر چقدرنشريه وزيني در اختيار داشته باشيد، مطمئنا نميتوانيد بهتر از روزنامهنگاران كه شبانه روز كارشان توليد نشريه است و سالهاي سال روي اين قضيه كار كردهاند نشريه در بياوريد و هر چقدر يك مراسم را خوب برگزار كنيد يا كارهايي ديگر در همين راستا را، مطمئنا باز بهتر از ديگراني که تخصص شان در انجام آن خدمت يا قعاليت است، نميتوانيد انجام دهيد.

هر كاري كه ديگران بتوانند بهتر از شما انجام دهند، مطمئنا آن كار به عنوان كار اصلي روابط عمومي نميتواند باشد و اگر روابط عمومي آن كار را انجام دهد در حقيقت پيمانكار است. مانند كسي كه منتظر است به او دستوري بدهند و آن دستور را اجرا كند.

برداشت ما از روابط عمومي اين است كه روابط عمومي بايد كارفرما باشد. يعني بايد بنشيند فكر كند، طرح مساله كند، راه علاج نشان دهد و ديگران مجري اين قضايا باشند، در يك سازمان زدن پلاكارد، برگزاري مراسم و حتي نشريه را ساير قسمتها هم ميتوانند انجام دهند، ممكن است شما در سازمانتان يك اداره انتشارات داشته باشيد، يك چاپخانه و تمام عوامل چاپ از حروفچين گرفته تا ناظر چاپ را در اختيار داشته باشيد و همه اينها به خوبي بتوانند آن كار را انجام دهند.

اينكه ميگوييم روابط عمومي بايد كارفرما باشد به چه معنا و مفهوم است؟ حالا برميگرديم به مساله خود مديريت، آن تعريفي كه عمدتا همه ما ميتوانيم از مديريت داشته باشيم، اين است كه مديريت «هنر به كار گماردن ديگران است بر اساس اهداف و خواستههاي خودمان.» اين يك تعريف ساده از مديريت است، يعني اگر بتوانيم كسي را بر اساس خواستهها و تمايلات و اهداف خود به حركت دربياوريم و كاري را بر اساس تمايلات ما اجرا كند، كار مديريت انجام ميدهيم و يك سري ابزار و امكانات بايد در اختيارمان باشد. يعني بايد نيروي انساني، امكانات، تجهيزات، پول و اعتبارات، تخصص و تجربه داشته باشيم و اگر بياييم اينها را با هم دستهبندي كنيم، در حقيقت در سه دسته قرار ميگيرند، يك دسته ميشود تجربه و تخصص.

من به عنوان يك مدير بايد تجربه و تخصصي داشته باشم در رشتهاي كه ميخواهم مديريت كنم. ميزان آگاهيم كمتر از عوامل زيرمجموعهام نباشد. دستهاي ديگر امكانات است. اين امكانات را ميگوييم نيروي انساني، ساختمان، تجهيزات، پول و اعتبار و دسته سوم كه بايد در اختيار مردم باشد، مهارت برقراري روابط انساني است مابين عواملي كه در زيرمجموعه مدير است. در حقيقت اين سه بخش، سه پايه ميزي هستند كه از آن تعبير به ميز مديريت ميشود و هر كدام از اين پايهها كه مفقود باشد و حضور نداشته باشد اين ميز مديريت تعادلي نخواهد داشت.

بخش ديگري که مهمتر از اين است، مساله تنظيم روابط انساني است. اگر شما همه اين امكانات، تجربه و تخصص و امكانات مادي ديگر را در اختيار داشته باشيد ولي نتوانيد روابط ميان كاركناني را كه در زيرمجموعهتان هستند تنظيم كنيد باز هم نخواهيد توانست مديريت كنيد و كار خراب ميشود. اين كار تنظيم روابط انساني برعهده چه كسي است؟ برعهده روابط عمومي است، يعني روابط عمومي در هر سازماني عهدهدار اين است كه روابط افرادي را كه در كنار هم قرار ميگيرند – چه مخاطبان داخل سازمان و چه مخاطبان خارج از سازمان – جوري تنظيم كند كه آنها بتوانند در جهت اهداف مديريت حركت كنند و پيش بروند.

حال روابط عمومي چگونه بايد اين روابط را تنظيم كند؟

كار يك پزشك را در نظر بگيريد. وقتي چند نشانه از يك بيماري را براي وي توضيح ميدهيد پزشک يك سري معاينات انجام ميدهد و بعد يك نسخه مينويسد. كار روابط عمومي هم به همين شكل است، يعني نشانهها و علايمي از مشکل ارتباطي را ببيند و نوع برطرف نمودن آن را تشخيص دهد و بعد رفعش کند. كارمندان بيانگيزه هستند، نسبت به ارباب رجوع با خشونت برخورد ميكنند، حس مشاركت در سازمان ضعيف است، نسبت به مديريت بدبيني حاصل شده، مديريت نسبت به زيردستانش اعتماد لازم را ندارد و مواردي از اين قبيل ميتوانند از همان مشکلات عمومي در مسير فعاليت روابط عمومي باشند.

اين فكر و انديشه تشخيص مشکلات و ارائه راه حل، در حقيقت بخشي از مديريت است كه روابط عمومي جزيي جدايي ناپذير از آن است. اما اين جزيي از مديريت بودن مستلزم فراهم آوري يک سري توانمنديهاست. يعني براي اين که روابط عمومي بخشي از مديريت بماند، بايد يك سري كارهايي انجام شود. معمولا وقتي كه ميخواهيم روي مديريت يك سازمان قضاوت داشته باشيم، اين اشتباه است كه از روي فرد مدير قضاوت كنيم و مثلا بگوييم فلان فرد مديريتش قوي است و يا فلان فرد مديريتش ضعيف است يا اينکه مدير سازمان را خوب اداره كرده اين مدير سازمان را بد اداره كرده است.

در اين مورد ما بايد ما مجموعه مديريت را مورد کنکاش و نقد قرار دهيم که شامل بالاترين مقام سازمان و معاونانش است. در اين مجموعه هاي خاصي مديريتي هيچ وقت فرد را نميبينيم بلكه مجموعه را ميبينيم و روابط عمومي بايد جزيي از اين مجموعه باشد. اگر در سازمان روابط عمومي را در مرجع مديريت قرار دهيم در جايگاه واقعياش قرار دادهايم و آن موقع است كه ميتوانيم بگوييم روابط عمومي به طرف مسير واقعي خودش حركت ميكند.

حضور در جلسات شوراي معاونان كه بالاترين مرجع تصميمگيري است و دسترسي به تصميمگيريهاي مدير و مورد مشورت واقع شدن روابط عمومي نيز بخش ديگري از اين جايگاه است. گاهي اوقات صحبت ميشود كه مثلا چه ربطي دارد كه روابط عمومي در مسايل فني دخالت داشته باشد يا در جلساتي كه در ارتباط با مسايل فني يا مسايلي كه خارج از حوزه روابط عمومي برگزار ميشود، شركت كند. اين نظر کاملا نادرست است چرا که برمبناي سياست ذاتي عملکرد روابط عمومي، حضور در تمامي مجامعي كه در سازمان شكل ميگيرد – که حاصل کارشان تصميمگيريهاي خرد و کلان است – براي روابط عمومي الزامي و ضروري است.

بديهي است که روابط عمومي بايد اطلاع داشته باشد كه در سازمان چه اتفاقاتي ميافتد و حضورش هم نه فقط حضور صوري بلكه بايد حضوري سازنده و ايده پردازانه باشد، بايد راي بدهد حق راي داشته باشد، بتواند اظهارنظر كند.

در صورت اعمال چنين روشي است که روابط عمومي با اشراف کامل به نقاط قوت و ضعف سازماني و همچنين با هماهنگي و همراستايي با ساير بخشهاي مديريتي سازمان، علاوه بر ارائه تصويري واقعي و قابل استناد از مشکلات و نابهنجاريهاي موجود، ميتواند در صدد بر طرف نمودن آنها – با کمک تمامي بخشهاي مرتبط درون و برون سازماني – بر بيايد و در بهبود سطح علمي و فني و کيفيتي جايگاه سازمان اقدام کند.

ادامه مطلب
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار

مديريت در هزاره سوم/ بخش پاياني

منتشر شده

در

رفتار سازمانی - مدیریت سازمان - سازمان خلاق - سازمان چابک- اخبار چاپ - اخبار تبلیغات - صنعت پنجم

هنگامي كه يك پروژه تحت عنوان ((علوم طبيعي)) در دانشكده بازرگاني هاروارد، درحال اجرا بود، مدير اين پروژه، جو آن انريكوئز، به شيوه اي عميق و مفصل جهات و ويژگي‌هاي مالي و انساني برخي دستاوردها و پيشرفت‌ها را مورد تحقيق و بررسي قرارداد و با روشي كه در پيش گرفت، در اين زمينه تحول اساسي ايجاد كرد، مواردي كه انريكوئز مورد بررسي و توجه قرارداده بود توفيقات دستاوردهايي مثل مديريت از راه دور يك مغازه، يك كارخانه و يا يك شركت توليدي بودند. اما بالاتر از آن وي به روش ديگري در اين زمينه انديشيد و توجه كرد.

او اظهارات دو تن از انديشمندان علوم طبيعي به اسامي رابرت فليشمن و گريك ونتر را به ياد آورد كه اولين تصوير ژنتيكي از يك موجود زنده را تهيه كرده بودند. انريكوئز از همين روش علمي براي پاسخ گفتن به يك سري پرسش سود جست كه مردم عادي توان مطرح كردن و پرسيدن آنها را نيز ندارند.

قابل ذكر است يكي از سئوالاتي كه رابرت اوون به آن توجه كرده بود اين بود كه: ((چگونه مي‌توان منابع انساني و دارائي‌هاي يك واحد توليدي را به بهترين صورت ممكن كنترل نمود؟)).

در حال حاضر مردم متوجه شده‌اند آنچه كه انريكوئز در كتاب خود به آن اشاره كرده، يعني ((كنترل مستقيم و ارادي تكامل موجودات و بكارگيري اين نظريه در هر نقطه از جهان)) چه معنا و مفهومي دارد؟

اين موضوع به نوبه خود دستاورد بزرگي محسوب مي‌شد. در اينجا اين پرسش مطرح مي‌شود كه ((آيا مديريت بعنوان بك حرفه قادر خواهد بود از اين دستاورد بزرگ بهره ببرد؟)) البته پاسخ اين پرسش به خوبي مشخص و معلوم نيست. آنچه كه واضح و آشكار است اين است كه مديران امروزي جامعه بايستي تا آن حد قابليت و صلاحيت علمي و عملي داشته باشند كه بتوانند هم به سئوالات امروز و هم به سئوالات ديروز پاسخ بگويند. گردآوري آثار ده‌ها نفر كه مديريت در قرن گذشته را مورد تحقيق و پژوهش قرار داده‌اند از جمله اقدامات آندره گابور است.

از ميان افرادي كه گابور به نام و آثار آنها پرداخته بايستي به دبليو ادوارد دمينگ ، چسته برنارد و آبراهام ماسلو اشاره كرد. آندره گابور اينطور نتيجه گيري مي‌كند كه مديريت فردا بايستي براي پرسش اوون پاسخي در خور بيابد. گابور در اين ارتباط بيان مي‌كند: (( منشا و ريشه تضاد در ميان شيوه‌هاي علمي و انساني در دو تصوير متقاوت است؛ سازمانهاي تجاري و اهداف آنها در جامعه))

گابور در توضيح اين نكته اضافه مي‌كند ؛ ((ممكن است از يك سو به عنوان نهادي در قبال دموكراسي تلقي شود كه مسئوليت سنگيني براي اجراي قوانين و حفظ كاركنان و مشتري‌هايش در بردارد. از سوي ديگر يك نگرش عملياتي‌تر وجود دارد و آن اينكه سهامداران تنها افرادي هستند كه اهداف و سود را تعيين مي‌كنند)).

در حال حاضر فن‌آوري به توانمندي مديريت براي تصميم‌گيري د رخصوص آنچه كه بايد انجام دهد و آنچه كه بايد ياد بگيرد ياري مي‌رسانده در اين حال افراد زيادي عقيده داشتند كه زندگي و كارو كسب قابل مديريت نيست.

اوون از اين بابت اظهار ناراحتي و نگراني مي‌كرد كه مبادا قدرت فن‌آوري بر منابع انساني مسلط شود. از سوي ديگر مينگ از آن مي‌ترسيد كه تفكر انسان درباره موضوعاتي همچون كيفيت، برتوانايي‌هاي فن آوري تحويل كالا برتري پيدا كند.

امروزه برخي از آن بيمناك هستند كه تلاش براي سود آوري ، از قدرت تكنولوژي و منابع انساني سبقت بجويد. در اين باره قابل ذكر است كه حتي انديشمنداني مثل چارلز هنري كه خود را نسبت به سرمايه داري بي‌علاقه نشان مي‌دهند ، وقتي درباره شركت‌هاي بزرگ از يك سو و افراد و گروه‌هاي كوچك از سوي ديگر كه به ترتيب از آنها با عنوان فيل‌ها و موش‌ها ياد مي‌شود، صحبت به ميان مي‌آورد اينطور نتيجه‌گيري مي‌كند: (( بعضي افراد فكر مي‌كنند كه امروزه شركت‌هاي بزرگ، ثروتمندتر و قدرتمندتر از بسياري شركت‌هاي ملي هستند، مردم احساس مي‌كنند كه اين فيل‌ها خارج از كنترل هستند)).

با اين حساب مي‌توان اينطور عنوان نمود كه صدها سال بحث و بررسي درباره مديريت صحيح اساساً بدون ارزش بوده است. به بيان ديگر انبوه مقاله‌هاي مديريتي، تئوري‌هاي مديريتي، گروه‌هاي مديريتي و راه‌حل‌هاي مديريتي هيچ يك قادر نبوده‌اند هيچ نقش سازنده‌اي در جامعه داشته باشند و منشاء تحول و ترقي بشوند.

مطالعه درباره مديريت كه در طول قرن‌ها به عنوان يك رشته مورد پذيرش و توجه بوده است همواره به عنوان اساس و مبنايي براي آزمون اين موضوع مورد استفاده قرار گرفته كه ما چگونه مي‌توانيم هم در بعد فردي و هم در بعد اجتماعي كار كنيم.

براين اساس تفكر مديريت ، روشي جديد براي بهره گرفتن از منابع انساني به حساب مي‌آيد. كتاب((دستورالعمل الزامي مديران)) نوشته تيم هيندل و رابرت هلر بر اين نكته تصريح و تأكيد دارد كه ؛ درك كامل آنچه كه باعث مي‌شود مردم درست كار كنند و نيز درك مسائلي كه ممكن است بر عملكرد افراد در محيط كار اثر بگذارند ، براي هر مديري الزامي است. مدير بايستي براي حل مسائل از طيف گسترده اي از مهارت‌هاي فردي و حرفه‌اي استفاده نمايد)).

روش مديريتي هم علمي است و هم فني. بهترين روش براي بهره‌گيري از نيروي ذهني افراد و بهترين سرمايه براي استفاده از فن‌آوري‌هاي نوين به منظور ايجاد تحول در رويه و رفتار افراد از طريق شكل‌گيري مفاهيم همه چيز در اين جهان است.

حوزه هايي همچون اطلاعات ،پشتيباني ، حسابداري، فرهنگ سازماني ، فروش،سياست‌هاي اجتماعي و تحقيق و توسعه در زمره حوزه هايي هستند كه مي‌توانند در قالب مديريت قرارداده شوند. همواره پرسش‌هاي بسيار مهمي در اين زمينه مطرح مي‌شوند و اين روال از ابتدا وجود داشته و همچنان وجود خواهد داشت.

بر اين اساس هنگامي كه اسامي تعداد زيادي از انديشمندان حوزه مديريت در يك كتاب آورده مي‌شود، چاره كار تنها اين است كه اجماع نظرها و صورت بگيرد. دانش مديريت كه حوزه نبرد عقيد ايده‌هاست، مثل هر دانش ديگري به طور مرتب رو به تكامل و توسعه است.

متفكران و متخصصان مديريت فقط زماني با ديگران به توفق مي‌رسند كه نظرات و عقايد مشتركي درباره نحوه استفاده از فن‌آوري‌ها، نحوه برقراري بهترين نوع تكامل بين انسان و ماشين آلات و نحوه تركيب اين عوامل براي دستيابي به ثروت داشته باشند.

مطلب مهم اينجاست كه شركت‌ها به دليل برنامه‌ريزي استراتژيك خود به موفقيت نمي‌رسند بلكه توفيق آنها در اجراي استراتژيك تدابير، ميزان جذب مشتري و سرمايه‌گذار خواهد بود؛ اين توفيق و دستاورد تأثير به سزايي در نحوه مديريت آينده مي‌تواند داشته باشد.

هنوز سئوالات و ابهامات فراواني درباره مديريت باقي مانده يا اساساً طرح نشده‌اند و يا طرح شده اما پاسخي به آنها داده نشده است. بزرگترين مناظرات و بحث‌ها درباره نحوه مديريت و كسب و كار ما هنوز به قوت خود باقي است. حتي بيشترين اطلاعات و دانستني‌هايي كه درباره مديريت گردآوري و فراهم شده است تنها بخشي اندكي از آن چيزي است كه دانشجويان و دانشمندان حوزه مديريت به آن دست پيدا كرده اند، و هنوز هم براي يافتن شيوه‌هاي جديد و نوين مديريتي و مديران جديد تلاش، زحمت و كار بسيار لازم است.

دانش و فن مديريت و نيز منابع انساني دوران طولاني و درازي را در كنار هم به سر برده‌اند و با هم راه آمده‌اند. ما با سرعت بيشتر و بهتري به مسافرت مي‌رويم، راحت‌تر از گذشته با يكديگر ارتباط برقرار مي‌كنيم، در سطح كلان و جهاني خريد مي‌كنيم و به سرعت برحجم دانسته‌ها و آموخته‌هايمان مي‌افزائيم.

ادامه مطلب

اخبار

مديريت در هزاره سوم قسمت سوم

منتشر شده

در

برنامه ریزی - مدیریت - کسب و کار - اخبار چاپ و نشر - اخبار چاپ و تبلیغات

يك كارشناس مسائل مديريتي مي‌گويد: «از آنجا كه فرهنگ امروزي تعريفي جهاني دارد،‌ تنها كاري كه يك مدير قادر به انجام آن است، طراحي دوباره تلاش‌ها و فعاليت‌ها است». فونز توپراس مي‌افزايد: «وقتي كه مردم به زبان انگليسي تكلم مي‌كنند دليل اين نيست كه فكر كنيم آنها مثل هم فكر مي‌كنند».

او يادآور مي‌شود: «يك نفر مدير كه در عرصه بين‌المللي فعاليت مي‌كند بايد به دنبال چيزهايي به مراتب گسترده‌تر از گوناگوني فرهنگ‌ها باشد.»

توپراس تأكيد مي‌كند: «چنين شخصي بايد به تفاوت‌هاي فرهنگي احترام بگذارد و از فرصت‌هايي كه هر يك از اين فرهنگ‌ها در اختيار او قرار مي‌دهد به منظور برطرف ساختن بحران‌هاي ناشي از تفاوت‌هاي فرهنگي بهره‌ ببرد.»

قريب دويست سال از دوره رابرت اوون مي‌گذرد. در اين لحظه بايست پرسيد چگونه مي‌توان براي مديريت مدرن تفكيك قائل بود، اين پرسش از آن رو اهميت دارد كه در حال حاضر كتاب‌هايي كه در زمينه مديريت منتشر مي‌شوند و پرفروش هستند. بيشتر به آن دسته از مسائل روز مي‌پردازند كه در آنها بانك‌هاي اطلاعاتي و فن‌آوري‌ها نقش موثري در مديريت سازمان‌ها دارند و حرف اول را مي‌زنند. از ديگر سو اين كتاب‌ها از سازمان‌هايي صحبت به ميان مي‌آورند كه در اداره جزئي‌ترين و بديهي‌ترين امور خود ناتوان هستند.

يك فعال اقتصادي كه تا به حال دو عنوان كتاب در زمينه‌هاي تجارت و مديريت به رشته تحرير درآورده است مي‌گويد: «امروزه مديريت يعني اين كه مقابل كامپيوتر بنشيني و ميليون‌ها دلار از ژاپن به نيويورك انتقال بدهي.»

آنيت روديك كه خود بنيانگذار فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي «باري» است مي‌افزايد: «ديدگاه تازه درباره مديريت اين است كه تنها افراد مسئول قادر هستند زمام امور را در كف بگيرند». يك فيلسوف اجتماعي كه در عين حال متخصص علم مديريت نيز، هست از دريچه فيزيك نوين به مديريت مي‌نگرد.

مارگارت ويتلي در كتاب «رهبري و علم نوين» مي‌نويسد: «چنانچه ده سال آينده روش مديريت كسب و كارمان را دگرگون نكنيم خواهيم مرد» وي معتقد است مديريت علمي به مرحله‌اي رسيده كه وينسلو تيلور نمي‌توانست تصور كند.

ويتلي عميقا به اين باور رسيده كه امروزه مديريت همه‌گير شده است. نظرات و ديدگاه‌هاي مارگارت ويتلي به گونه‌اي است كه بسياري از انديشمندان، محققان و نويسندگان حوزه مديريت و نيز افرادي كه در عرصه عمل به مديريت مي‌پردازند با ديدگاه‌هاي او موافق هستند.

رني موبورن و جان كيم در خصوص معضلات و چالش‌هاي مديريت استراتژيك در اقتصاد نوين تحقيق مي‌كنند. آنها عقيده دارند در عرصه مديريت تنها زماني پيشرفت حاصل خواهد شد كه سيكل منصفانه‌اي در مورد مديريت در دنياي امروز پشت سرگذاشته شود.

اين دو مي‌گويند بايستي در روش‌ها و شيوه‌هاي كاري دگرگوني‌هاي اساسي به وجود بيايد و اين مهم بدون وجود كساني كه به همكاري در شرايط جديد تمايل دارند و نيز از سابقه، تجربه و تبحر كافي در مورد انجام كار در يك موسسه برخوردار هستند، قابل اجرا نيست.

رابرت ساتون و جفري قفر استادان دانشگاه استنفورد بودند آنها با ديد عميق‌تري به مسائل سازمان‌ها نگاه مي‌كردند و به اين نكته پي برده‌ بودند كه هر چند مديران شركت‌هاي بزرگ مغرورانه ادعا مي‌كنند كه سازمان‌هايي با قدرت يادگيري مطلوب هستند، اما تعدادي از سازمان‌ها وجود دارند كه وضعيتي كاملا متفاوت دارند.

آن دو مشتركا كتابي با نام «دانستن رفع يك شكاف» را نوشته و منتشر كردند.

در اين كتاب اولين جمله‌اي كه به چشم مي‌آيد و خواننده را متوجه مي‌كند بيانگر روش و شيوه نوين مديريت است و از اتفاق عمده‌‌اي كه قرار است در عرصه مديريت واقع شود خبر مي‌دهد: «ما اين كتاب را نوشتيم، زيرا مي‌خواستيم بدانيم چگونه است كه عده زيادي از مديران اطلاعات گسترده و فراواني درباره عملكرد سازماني، نحوه رسيدن به آن عملكرد سازماني و در خصوص سخت‌كوشي دارند ولي با اين حال سازمان‌هايي كه تحت مديريت چنين مديراني اداره مي‌شوند بازده و كارايي مثبتي ندارند». ن

كته‌اي كه در اين وضعيت به ذهن مي‌آيد آن است كه ظاهرا اين قبيل مديران با نقطه نظرات و عقايد داگلاس مك گريگور استاد رشته مديريت كه در كتاب «بعد انساني شركت‌ها در دهه ۱۹۶۰» منتشر شده آشنا نيستند. د

ر حدود ۴۰ سال پيش از آن كه ففروساتون در مورد مديريت دست به تحقيق بزنند مك گريكور به اين نتيجه رسيده بود كه: «موج‌ها در حال رفتن و آمدن هستند، واقعيت اساسي در مورد انسان‌ها اين است كه آنها قادر هستند به صورت رو در رو و به صورت دسته‌جمعي با يكديگر كار كنند تا آنجا كه توانايي آنها از سوي ديگران مورد قبول واقع شود». وي مي‌گويد: «تنها و تنها در اين شرايط است كه مديريت متوجه مي‌شود منابع انساني خود را تا چه اندازه مورد غفلت قرار داده است.»

از ميان ابزارهاي و نيروهاي تكنولوژي، اينترنت و پست الكترونيكي دو ابزاري هستند كه حرفه و كار مديران را دچار تحول و دگرگوني ساخته‌اند. در اين ميان اين دغدغه و نگراني وجود دارد كه كاركنان مجازي را كه در خانه‌ها كار مي‌كنند چگونه مي‌توان مديريت نمود كه آيا آنها واقعا كار مي‌كنند يا خير؟ يا به چه ترتيب مي‌توان افرادي را گزينش و مشخص كرد كه به حجم وسيعي از اطلاعات دسترسي داشته باشند.

اما فن‌آوري به ابزار و قدرتي تبديل شده كه رابرت اوون پيش‌تر، يعني در سال ۱۸۱۳ از آن خبر داده و در حقيقت درمورد آن پيشبيني كرده بود.

همان‌طور كه در قسمت‌هاي قبلي متذكر شديم اوون در عصر خود به صورت همزمان در مورد ۳ موضوع افراد، سود و فن‌آوري اعلام نظر كرده بود.

ادامه مطلب

اخبار

مدیریت در هزاره سوم قسمت اول

منتشر شده

در

مدیریت بازاریابی تبلیغات - مدیریت بازرگانی - اخبار چاپ - اخبار تبلیغات - اخبار بسته بندی - چاپ و نشر - صنعت پنجم - اخبار صنعت چاپ

سابقه بحث درباره مديريت به زمان‌هاي بسيار كهن بازمي‌گردد. در دوره‌اي كه حمورابي پادشاه مقتدر و قانونمدار بابل بر پهنه قلمرو خود حكمراني مي‌كرد، نخبگان جامعه آن روز در مورد همه عرصه‌هاي زندگي و براي همه شهروندان جامعه قانوني را تنظيم و تدوين كردند كه وظيفه هر كس و جايگاه هر چيزي را مشخص و معلوم مي‌ساخت و البته‌ قضاوت در مورد نقاط قدرت و ضعف اين قانون مقوله ديگري است كه بايستي به صورت جداگانه به آن پرداخت.

قانون مورد نظر به موضوعاتي مثل: داد و ستد،‌ پيشه و حرفه، رفتارهاي شخصي و اجتماعي، دستمزد،‌ قضاوت و بسياري موارد ديگر مي‌پرداخت، در بيش از ۲۸۰ بند پيش‌بيني و تدوين شده بود.

از جمله موضوعاتي كه در دوران باستان در مورد آن قانوني مشتمل بر ۱۰۴ بند تنظيم شده بود موضوع بازرگاني بود كه به صورت ساده و ابتدايي از نحوه ارتباط ميان تاجر و قوانين بازرگاني امروزي به حساب آورد.

در زمان‌هاي باستان حتي براي حفظ حقوق مشتريان قانون تنظيم شده بود و چارچوب و اساس داد و ستد با مشتري و حمايت‌هايي كه قانون از مشتري به عمل مي‌آورد در آن لحاظ گرديده بود. هرچند جنبه‌هاي ريز و درشت بازرگاني، داد و ستد، خدمات و امور اقتصادي در آن زمان تا آنجا كه ممكن بود مد نظر قرار گرفته بود،‌با اين وجود در بعضي موارد قوانين عجيب و غريبي وضع شده بود كه توجيه‌پذير نبودند.

به عنوان مثال هر كس اقدام به ساخت خانه مي‌نمود، نمي‌توانست در مورد آن ادعاي مالكيت داشته باشد و اگر اين ادعا را مطرح مي‌كرد بر اساس قانوني كه در دوران حمورابي وجود داشت آن شخص به مرگ محكوم و بايستي به ديار نيستي و هلاكت فرستاده مي‌شد.
بر اساس آنچه كه ذكر شد مشخص مي‌شود مديران در دوران گذشته طبق يك سري قوانين مدون اقدام به اداره جامعه مي‌نمودند كه سرپيچي از اين قوانين مجازات و محكوميت‌هاي متفاوت و بعضا نامتناسبي را براي شخص متخلف در پي داشت.

معمولا براي اداره هر مجموعه‌اي چالش‌‌هاي خاص آن مجموعه وجود دارد و اين امر نيز از همان آغاز نيز وجود داشته است و تحقيقات و بررسي‌هاي متخصصان دانش مديريت مويد اين ادعاست.

در حدود شش قرن پيش از ميلاد يك ژنرال چيني به نام سان‌ تزو براي اداره ارتش چين دچار چالش شده بود و در حقيقت چالش وي همان اداره ارتش چين بود. بنابر اين هر نوع مديريتي با چالش يا چالش‌هاي خاص خود همراه است و هر چقدر كه مديريت توسعه پيدا كرده و رو به جلو آمده است اين چالش‌ها نيز وجود داشته‌اند.

دانيل ورن مؤلف كتاب «تكامل انديشه مديريت» است. وي در اين كتاب به معرفي افرادي مي‌پردازد كه در توسعه دانش مديريت نقش موثر و قابل توجهي داشته‌اند. بعضي از اين افراد كه از آنها بايد نام برد كريس آرگريس، ويليام وايت، التون مايو، جان‌كوتر و هنري فورد هستند. مديريت در يك تعريف ساده و همه فهم يعني «انجام امور از طريق ديگران».

با اين حال مديريت كار ساده‌اي نيست و افرادي كه تجربه مديريتي دارند و يك مجموعه و سازماني را مديريت كرده‌اند به خوبي واقف هستند كه مديريت اصلا يك كار راحت و آسان نيست و همواره نتيجه خوب و مثبت نخواهد داشت.

مديريت در بعضي مواقع مي‌تواند موثر باشد، و بعضا مي‌تواند موثر و كارآمد نباشد، مديريت نمي‌تواند به صورت ضربتي و با سرعت تمام به انجام برسد، چرا كه پيچيدگي‌هاي خاص خود را دارد و بايستي با تأمل و در نظر گرفتن جنبه‌هاي مختلف كاري همراه باشد. دانيل ورن در كتاب تكامل انديشه مديريت مي‌گويد: «انديشه مديريت در خلاء فرهنگي بروز نمي‌كند».

وي در همين راستا مي‌افزايد: «مديران دريافته‌اند كه كارشان همواره تحت تاثير فرهنگ موجود است». به همين دليل مديران پيوسته بايستي ضوابط حاكم بر جامعه و محيط كارشان را بررسي و ارزيابي نمايند و با اهميت دادن به وضعيت در حال تغيير و شناور برخي عناصر موجود در جامعه دور و برشان و لحاظ كردن شرايط گوناگون سياسي، اقتصادي و اجتماعي تصميم‌ بگيرند و به تصميمات خود جامه‌ي عمل بپوشانند.

در كتاب‌هاي فرهنگ لغات انگليسي براي واژه مديريت نمونه‌ها و اشكال گوناگون و بسيار زيادي ذكر شده و در ساليان اخير نيز از لغت مدير به كرّات استفاده شده است. معروف است كه اول بار رابرت اوون نويسنده كتاب «اصول كلاسيك مديريت» در سال ۱۸۱۳ واژه مديريت را مورد استفاده قرار داد و به آن رواج بخشيد.

كتاب او شامل بخش‌هايي از سخنان انديشمنداني است كه بيشترين تاثير را در سال‌هاي كار و تلاش و فعاليت از خود به جا گذارده‌اند. اوون كه خود يك مدير صنعتي و توليد‌كننده منسوجات صنعتي در كشور اسكاتلند بود، سخنراني‌هاي متعددي درباره استفاده از همه نوع ماشين‌آلات و لوازم ديگر حتي رايانه‌هاي خانگي و شخصي داشته و به دقت درباره آنها توضيح داده است.

در سخنراني‌هاي اوون يك نكته برجستگي خاص و چشمگيري دارد و آن اين كه در آينده‌اي نه چندان دور ماشين‌آلات اتوماتيك به طور دائم و كامل در كارخانجات و كارگاه‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

به زودي پيش‌بيني رابرت اوون تحقق پيدا كرد و بازار ماشين‌آلات رونق فراوان يافت به طوري كه جاي افراد و كارگران كارخانجات را گرفتند و موج نو استفاده از ماشين، انسان را وارد عصر تازه‌اي كرد كه به عصر ماشين موسوم شد و اصطلاح ماشينيزم و ماشينيزه شدن همه امور از اين زمان به بعد رايج شد.

اگرچه اوون درباره مقولاتي مثل ماشين‌آلات، پول، هزينه، كار، سود و مواردي از اين دست صحبت مي‌كرد، در عين حال اشارات متعددي به بحث مديريت دارد و به طور پيدا و پنهان به اين مبحث مي‌پردازد. مثلا وي در جايي مي‌گويد «بسياري از شما تجربه‌اي طولاني‌ در زمينه فعاليت‌هاي توليدي و مزاياي ماشين‌آلات مورد استفاده داريد.»

به طوري كه ملاحظه مي‌شود اوون مديريت استفاده از ماشين‌آلات را در اين جمله مورد اشاره قرار داده است و پس از آن به هدف و منظوري كه دارد مي‌پردازد و آن را توضيح مي‌دهد. وي در جاي ديگري به نحوه هزينه كردن پول و هدف از اين هزينه كردن مي‌پردازد و مي‌گويد: «پول بايد براي دستيابي به سود بيشتر هزينه شود.» به اين ترتيب اوون مخاطب خود را برمي‌انگيزد تا در مسير فن‌آوري‌هاي نوين سرمايه‌گذاري كند چرا كه او از اين امر آگاه است و مي‌داند اين نوع سرمايه‌گذاري به زودي سود‌آور خواهد بود.

اوون در بخش ديگري از صحبت‌هايش چنين مي‌گويد: «اگر چيزي نتواند نظر شما را به سمت خود جلب نمايد، مطمئن باشيد پول و وقت خود را به هدر داده‌ايد و قادر نبوده‌ايد به اهداف مورد نظر خود برسيد».

بي‌ترديد در يك مجموعه كاري و توليدي،‌ هماهنگي ميان عوامل و مولفه‌هاي مختلف در بهبود توليد و نتيجه‌ كار نقش و تاثير اساسي دارد و در نهايت به سود سرشار و دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خواهد شد و در پاره‌اي مواقع از آن هم فراتر خواهد رفت.

ادامه مطلب

Trending

پایگاه خبری چاپ و تبلیغات آنلاین